درصحن- مصطفی خسروی: انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی و پنجمین دوره مجلس خبرگان رهبری در حالی به روزهای حساس خود نزدیک می شود که کماکان رد صلاحیت کم نظیر و گسترده کاندیداها،‌ پاسخ این پرسش را نیافته که تا کجا روند رد صلاحیت ها ادامه خواهد داشت؟ چرا در هر انتخابات دایره رد صلاحیت های گسترش می یابد و نیروهای سیاسی ایران خصوصا اصلاح طلبان،‌ استراتژی موثری برای خنثی کردن آن طراحی نمی کنند؟ آینده اصلاح طلبی،‌ سرنوشت دولت اعتدال و نقش جامعه مدنی در برون رفت از وضع موجود،‌ محورهای گفتگوی در صحن با تقی رحمانی از فعالان ملی- مذهبی خارج از کشور است. تقی رحمانی که سالهاست به فعالیت و تحلیل سیاسی مشغول است بر این باور است که رای مردم ایران بیشتر سلبی است یعنی نشان می دهد که با چه جریانی و با چه مسیری مخالف است ولی این رای تعیین کننده نیست. او در عین حال معتقد است این رای اثر گذار است و غیبت مردم در پای صندوق رای چیزی را عوض نمی کند جز اینکه حاکمیت مجلس دست نشانده اش را راحت تر تشکیل می دهد.

گفتگوی درصحن با تقی رحمانی را می خوانید:

به نظر می رسه دولت روحانی خیلی زود با مشکلی مواجه شد که دولت خاتمی در دور دوم اش باهاش مواجه شده بود، یعنی همون رد صلاحیت های گسترده. با این حساب فکر می کنید آینده اصلاحات، اصلاح طلبان و حتی دولت اعتدال و امید چگونه رقم خواهد خورد؟

اصلاحات و اصلاح طلبی را باید از هم تفکیک کرد. اصلاحات یک پروژه بود. پروژه ای بود که به نظر من هزینه زیادی نداشت ولی نسبت به جریان های ازادی خواهی در ایران، مثل جریان های دهه 60 یا قبل از انقلاب، دستاوردهایی داشت. اصلاحات به نظر من تمام شده و تکرار آن امکان پذیر نیست، چون پروژه ای بود که از اساس غلط تعریف شده بود. اما اصلاح طلبی یک روند است پروسه ای است که می تواند همیشه ادامه داشته باشد. از سوی دیگر باید بپذیریم که بضاعت رای مردم ایران، هنوز بضاعت رای تعیین کننده نیست، بلکه رای موثر است. به عبارتی ما حتی در مرحله مشروطه خواهی هم قرار نگرفته ایم. در صورتی که بعضی از دوستان آن روزها حتی مانیفست جمهوری خواهی نوشتند. اصلاح طلبان گمان می کردند که رای مردم و جریان دموکراسی خواهی در ایران تعیین کننده است و می تواند به راحتی به عنوان یک رقیب، حتی بروکرات هایی مانند هاشمی را کنار بگذارد و مقابل نظامیان و نهاد های انتصابی بایستد. این پروژه ضربه سختی به راست سنتی زد. یعنی راست ایران عقب کشید و هنوز هم عقب کشیده، مثل موتلفه و میدان را به دست راست افراطی داد و اقای خامنه ای و نظامیان هم پشت این قضیه ایستادند. پس اصلاحات به آن معنای پروژه  سال 76 که به دنبال کسب قدرت از طرق ریاست جمهوری و مجلس بود، تمام شده، ولی اصلاح طلبی یک پروسه است و همیشه می تواند ادامه داشته باشد.

 

 

شما از حضور راست افراطی با پشتیبانی اقای خامنه ای و نظامیان می گویید، پس نیروهای تحول خواه چگونه می توانند به آینده سیاسی در ایران امیدوار باشند وقتی که همه راه ها بسته است؟

ما در یک دوره جدیدی قرار گرفته ایم و دستاوردهایی هم از دوره اصلاحات به دست آورده ایم. آلان در ایران اقشار تحصیل کرده ای شکل گرفته که نه مانند توده مردم سنتی هستند نه مانند روشن فکران پیشتاز، این اقشار تحصیل کرده که هم در صنوف، هم در جامعه زنان و هم در اقوام هستند، به شکل مرحله ای به قضایا نگاه می کنند.درست است که شورای نگهبان و نظامیان دست بالا را دارند، اما یک اتفاق دیگری هم در جامعه ایران افتاده است. اگر ما از منظر تحول خواهان به فضای سیاسی ایران نگاه نکنیم و از منظر واقعیت جامعه به ایران بنگریم، می بینیم که برای اولین بار در تاریخ ایران، بعد از مشروطیت که قدرت مطلقه می شود، اقای خامنه ای هنوز نمی تواند حرف اول و آخر را  بزند!  شاه از سال 1345 حرف اول و آخر را می زد، رضا شاه از سال 1314 این گونه بود، خمینی هم این کاریزما را داشت اما اقای خامنه ای برای این که کار خودش را انجام دهد همواره با مشکل مواجه بوده و نمادش هم عدم حذف هاشمی رفسنجانی است، نشانه اش هم وجود خواسته های جنبش سبز و محبوبیت رهبران جنبش سبز بین مردم و همچنین حضور روحانی در مقام ریاست جمهوری است.

ما قبل از این که بیاییم و پروژه تحول خواهان را بررسی کنیم، باید ببینیم پروژه آن طرف که اتفاقا از ما هم  قدرتمند تر است، چیست؟ آقای خامنه ای می گوید ما جنبش اسلامی داشتیم، جمهوری اسلامی داریم، بعد دولت اسلامی، حکومت اسلامی و بعد تمدن اسلامی داریم. اقای خامنه ای در درست کردن دولت اسلامی که احمدی نژاد نمادش بود، شکست خورده است. آلان دولت موجود از نظر او نماد دولت اسلامی نیست ولی اقای خامنه ای می گوید ما باید 5 مرحله را طی کنیم!

این چالش بزرگی است که کانون قدرت با آن مواجه است اما چه چیزی این چالش را ایجاد کرده؟ یکی این که خود این استراتژی – ساخت تمدن اسلامی- عملا امکان پذیر نیست و دوم این که اقشاری در جامعه وجود دارند که موافق این خواسته آقای خامنه ای حرکت نمی کنند.  از این زاویه، این انتخابات هم می تواند مجلسی ایجاد کند بروکرات و کارشناس، که اگر دولت را هم به چالش می کشد، بر سر مسائل کارشناسی باشد و از طرفی هم جلوی رانت ها را بگیرد و از فساد کم کند.

نکته مهم دیگر، خبرگان است، خبرگانی باید شکل بگیرد که اگر روزی بخواهند رهبر را تعیین کنند، هاشمی و روحانی هم در آن باشند، چرا که این دو تاثیر گذارند. در شرایطی که خامنه ای زنده نباشد و خبرگان بخواهد جانشین انتخاب کند، نظر آقای هاشمی اصل است و نیروهای بینابینی همه به سوی هاشمی خواهند چرخید؛ همین نیروهای بینابینی که آلان در هر دو لیست جامعه مدرسین و لیست هاشمی هستند.

 

شما تاکید دارید بر این که رای مردم موثر است اما تعیین کننده نیست، این موثر بودن در کنار عدم قدرت تعیین کنندگی با توجه به رد صلاحیت ها و انتخاب های بسیار محدودی که برای مردم باقی مانده تا چه حد می تواند پاسخگوی درد مردم باشد؟

مردم چند لایه اند، یک لایه نیستند، مشکل اصلی مردم مشکل معیشت و امنیت است. اقای خامنه ای هم به خوبی روی این ها مانور می دهد، مدام می گوید منطقه نا امن است، ایران امنیت دارد از صدقه سر سپاه! خوب این حرف هم حقیقت دارد هم یک بحث پیچیده در خود دارد چرا که یکی از عوامل نا امنی منطقه خود سپاه پاسداران است. باید بپذیریم که ما در منطقه بسیار نا امنی زندگی می کنیم، هم داعش داریم و هم عربستان را با نگاه ضد شیعه و ضد ایرانی اش. در واقع شرایط به گونه ای است  که حتی غرب و آمریکا برای مقابل با داعش به اقای خامنه ای و سپاه نیاز دارد.

در چنین فضایی باید دید نیروهایی که هم نان می خواهند هم دموکراسی و آزادی، چقدر بازیگرند؟  رای این جریان را من در ایران تعیین کننده نمی دانم؛ این رای، رای موثر است یعنی این که وقتی مسیری برای شما ترسیم می کنند شما با رای خود نشان می دهید که این مسیر را نمی خواهید، نمونه اش رای به موسوی در سال 88 یا حتی نمونه واضح تر، در انتخابات 92 مردم حاضر بودند به هاشمی رای بدهند اما آمدند و به روحانی رای دادند، اگر این رای تعیین کننده بود، کاندیداهای دموکراسی خواهان می آمد و مردم به او رای می دادند مثل کشورهای اروپایی ولی در جامعه ایران این رای موثر و سلبی است یعنی جلوی یک سری اقدامات فاجعه بار را می گیرد نه این که یک مسیر روشنی را باز کند. حتی در 76 هم وقتی به خاتمی رای داده شد جامعه از یک راه وحشتناک تری دور شد. من این ماجرا را اینگونه تفسیر می کنم «ما فعلا نَمیریم روی پای مان بایستیم تا شاید بتوانیم در آینده راه خود را پیدا کنیم.»

 

اینکه ما به بهانه رای موثر در هر شرایطی پای صندوق های رای برویم آیا به نوعی ضمانت دادن به شورای نگهبان برای ادامه رد صلاحیت ها در دوره های بعد نیست؟

رای مردم اگر تعیین کننده بود می گفتند ما نمی آییم و حکومت با مشکل مواجه می شد. ببینید تحریمی موثر است که یا کنش اجتماعی داشته باشد یا حکومت را دچار چالش اساسی کند. به نظر من شاید در انتخابات مجلس نهم یک مقدار این چالش ایجاد شد که آقای خامنه ای همه را به شرکت دعوت کرد اما در مجلس هفتم وقتی تحریم صورت گرفت چالش خاصی به وجود نیامد آن طرف هم کارش را با خیال راحت انجام داد و مجلس اش را هم دست چین کرد.

در واقع شما وارد بازی شده اید که به قول معروف «روغن ریخته خرج امام زاده است» اگر بتوانید این روند را تغییر بدهید برنده شده اید در غیر این صورت این ها مجلس شان را تشکیل خواهند داد. پس از آن هم در انتخابات ریاست جمهوری آنها تعیین کننده خواهند بود.

 

فرض بر این که مردم در انتخابات حاضر شوند و از رای موثرشان برای انتخاب عده ای استفاده کنند، آیا تضمینی هست که دولت بتواند مانع از تغییر آرا توسط شورای نگهبان شود؟

در دوره ما اتفاقی که افتاده گسترش دنیای مجازی است. اگر یادتان باشد در سال 92 زمانی که احمدی نژاد مطمئن شد از تیم خودش کسی در انتخابات حضور نخواهد داشت، آرا روحانی را صندوق به صندوق در محله ها وشهر ها در شبکه های مجازی و رسانه های دولتی اعلام کرد. درست عکس رفتاری که در سال 88 انجام داده بود و آرا را در وزارت کشور ابتدا تجمیع می کرد و بعد منتشر می کرد که این کار بی سابقه بود. اما همین فرمانداران در سال 92 هر کدامشان اجازه دادند هیات های اجرایی آرا صندوق های خود را اعلام کنند. یعنی کاری کردند که هیات های نظارت اگر هم می خواستند نمی توانستند تغییر زیادی در آرا ایجاد کنند. در این انتخابات هم مطمئن باشید یک سری صندوق ها را شورای نگهبان باطل می کند. شورای نگهبان بازی نمی کند زیر بازی می زند. منتها اگر هیات اجرایی درست برخورد کند، کاری که اقای روحانی باید انجام دهد و از یک طرف دیگر ناظران صندوق ها و هیات های اجرایی فورا آرا را در شبکه های اجتماعی منتشر کنند – کاری که قبلا هم انجام شده-  این دیگر غیر قابل کنترل خواهد بود، چرا که نمی شود 180 هزار نفر ناظر را به زندان انداخت و همه اعضای هیات های اجرایی را دستگیر کرد و … .

 

جامعه مدنی در این میان می تواند نقشی داشته باشد؟

جامعه مدنی ایران ژله ای ولی اکتیو است، یکی از ابزارهایش هم فضای مجازی است. سوال اصلی اینجاست که آیا جامعه مدنی می تواند با وجود نیروهایی در حاکمیت که نظامی گری به نفعشان نیست رای موثر خود را مفید کند؟ این امکان وجود دارد و می شود با آنها بازی کرد. در واقع شما وقتی وارد یک روند می شوید، می توانید اثر گذار باشید؛ نمونه اش اتفاقی است که در سال 88 افتاد. اگر مثلا آن سال جامعه مدنی تحریم می کرد اعتراضات 88 رخ نمی داد. البته نباید فراموش کرد که نیروهای مدنی و احزاب و جریان های دموکراسی خواه از سرکوب های 88 ضربات سنگینی خوردند، درست است که اعتبار دموکراسی خواهی و اعتبار جنبش سبز در میان مردم بالا رفت، اما تشکیلات این جریان ها کاملا ضربه خورده است از مشارکت تا سازمان مجاهدین انقلاب، حتی نهاد های مدنی مثل کانون صنفی معلمان بسیاری از اعضایش هنوز در زندان ها هستند، جریان های صنفی زنان و جریان های حقوق بشری و … اما همین ها بودند که با حضور مطالبه محور خود کمک کردند که در 88 جنبش سبز بعد از انتخابات شکل اعتراضی به خود گرفت.