در صحن– مصطفی خسروی: تلاش اصول‌گرایان برای دست‌یابی ائتلافی جامع در انتخابات ۹۴ معنایی جز بالا رفتن احساس خطر در کمپ اصول‌گرایی نداشته و ندارد. این راه و رسم دیرینه احزاب سیاسی و جریان‌های حاکم بر سیاست در ایران بوده که هر گاه نئشه قدرت‌اند، بی‌مهابا و با تکثر به سمت صندوق‌های رای رفته و غالبا شکست خورده‌اند و هر گاه احساس تزلزل در موقعیت خود نموده، تلاش کردند تا با عالم و آدم ائتلاف کرده و از مرگ سیاسی جریان خود جلوگیری کنند.

مروری بر نتایج انتخابات مجالس در دو دهه اخیر موید همین امر است، با این استثنا که اصلاح طلبان به مدد نظارت استصوابی (به غیر از مجلس ششم)، دیگر هیچ گاه در ادوار بعدی مجلس، نتوانستند حتی با ائتلاف حداکثری هم سهم قابل اتکایی در فرایند قانون گذاری کشور از آن خود کنند.

در دیگر سوی اما اصولگرایان که از گزند شورای نگهبان در امان بوده‌اند، این فرصت را داشته‌اند که در غیاب رقیبی به نام «اصلاح طلبان»، با لیست‌های مختلف و رنگارنگ به رقابت درونی روی آورند و انتخابات را به عرصه رقابت گروههای همسو کنند. (این اتفاق هم در انتخابات مجالس هفتم، هشتم و نهم روی داد و هم در دو-سه انتخابات اخیر ریاست جمهوری.)

این روزها اما صداهایی جدید نیز از اردوگاه‌های انتخاباتی اصلاح طلبان و اصولگرایان به گوش می‌رسد؛ از یک سو گفته می‌شود که دولتی‌ها (به معنای روحانی و اطرافیانش) قصد دارند در انتخابات ۹۴ با علی لاریجانی که علاوه بر ریاست مجلس، رئیس بزرگترین فراکسیون مجلس نهم است، وارد ائتلاف شده و بی دردسر مجلسی سهل الوصول، اصول‌گرا و میانه رو  و البته بی خطر تشکیل دهند. چنین مجلسی مطمئنا می‌تواند هم‌راستا با جناح محافظه‌کار دولت، اصطکاک احتمالی میان دولت و سایر ارکان نظام را به حداقل ممکن رسانده و حیات دولت اعتدال را برای ۴ سال بعدی نیز ضمانت کند.

در سوی دیگر اما اصول‌گرایان نه می‌توانند به این اما و اگرها و شایعات دل خوش کنند و نه می‌خواهند تمام و کمال زعامت علی لاریجانی را بپذیرند. آنها همچنین می‌ترسند که مبادا با وجود روحانی، کار شورای نگهبان در رد صلاحیت اصلاح طلبان کمی سخت تر گردد و  اصلاح طلبان و تحول خواهان جان سالم از  پروسه تایید صلاحیت‌ها به در برده و در نهایت بازی را به لیستی که احتمالا مورد حمایت خاتمی-هاشمی قرار خواهد گرفت؛ ببازند. پس فکر چاره کرده و آماده ائتلاف حداکثری می‌شوند. آنها البته خوشحال‌اند که دیگر مجبور نیستند مانند دور قبلی مجلس به کسی هم‌چون محمود احمدی نژاد هم باج داده و خود را هم‌راستای امیال او معرفی کنند.

با یادآوری این مهم که در انتخابات اسفند ۹۴ قرار است نمایندگان مردم در مجلس خبرگان نیز مشخص شوند، می‌توان گفت که اهمیت این انتخابات برای تمامی جناح‌های حاضر در عرصه سیاست ایران به مراتب بیشتر از گذشته خواهد بود.

از همین روست که غلام رضا مصباحی مقدم سخن‌گوی جامعه روحانیت مبارز از تشکیل کمیته مشترک جامعتین برای انتخابات خبرگان خبر می‌دهد و در مورد مجلس بر لزوم ائتلاف اصولگرایان تاکید می‌کند و اما دست آخر راه را برای ائتلاف با عارف باز می‌گذارد.

در میان اصلاح طلبان اما ماجرا به گونه‌ای دگر است، بیم و امید.  بیم از شورای نگهبان و امید به رای مردم، نیروهای اصلاح طلب را به سمت انتخابات ۹۴ کشانده است. بنا به تجربه دوره‌های پیشین به خصوص انتخابات ۹۲ و نقشی که هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی در آن انتخابات ایفا کردند، احتمال وقوع اجماع حداکثری بر روی لیست واحد میان این جریان بیشتر از اصولگرایان است، اما در این میان هستند افرادی که به واسطه برخی خلقیات سهم خواهانه، ممکن است ساز مخالف کوک کنند.

در ماه‌ها و هفته‌های اخیر محمد رضا عارف تلاش کرده و می‌کند تا بتواند راه سومی برای خود باز کرده و از زیر سایه تصمیم گیری‌های حلقه خاتمی-هاشمی خارج شده و در سپهر سیاسی ایران نقش بازی ساز را ایفا کند، تلاشی که البته تا امروز با پاسخ‌هایی نا امید کننده از سوی اصولگرایان و اصلاح طلبان روبرو شده است. عارف خود را مبتکر طرح ائتلاف اصلاح طلبان با معتدلین جریان اصولگرا معرفی و برای تحقق آن تلاش می کند.

غلام رضا مصباحی مقدم در مقام پاسخ به ابراز تمایل عارف برای ائتلاف می‌گوید: «مجموعه‌ای از جریان اصلاح‌طلب نمی‌تواند انتظار داشته باشد که اصولگرایان که مواضع‌شان شفاف است، با آنها ائتلاف، تفاهم و تعامل کنند. اما سوابق شخصی مانند آقای دکتر عارف  متفاوت است و او سوابق خوبی دارد؛ منتهی آقای عارف در میان اصلاح‌طلبان غریب است و خود اصلاح‌طلبان او را قبول ندارند و او را لیدر خودشان نمی‌دانند.»

در میان اصلاح طلبان نیز رسول منتجب نیا عضو حزب اعتماد ملی سعی کرده‌، محترمانه پرونده این گونه پیش‌نهاد‌های بینابینی را ببندد: «الان هم در مقابل افراطی گری، اصولگرایان و اصلاح طلبان تعامل دارند، اما اینکه اصلاح طلبان و اصولگرایان در کنار هم قرار بگیرند و اصولگرایان دست از اصولگرایی بردارند و اصلاح طلبان دست از اصلاحات این یک امر نشدنی است و منطقی نیست.»

با این اوصاف به نظر می‌رسد فعلا هر دو جریان اصلاح طلب و اصول‌گرای کشور که به واسطه نظارت استصوابی و نگاه‌های امنیتی نظام یکه تاز کنشگری سیاسی در کشور هستند،  قصد دارند تا جایی که ممکن است به برنامه‌ها، آرا، شانس و امداد‌های گاه غیبی خود اتکا کرده و به سمت شعار‌های کلی و نامفهوم همگرایی احزاب اصلاح طلب و اصول‌گرا نروند. در چنین شرایطی امثال عارف که رویای دیگری دارند خیلی زود یا مجبور خواهند شد سمت و سوی خود را در انتخابات شفاف‌تر کرده و تن به بازی رهبری جنبش اصلاحات بدهد، یا برای ادامه راه رل تماشاگری را در انتخابات ۹۴ برگزیند.