درصحن- پژمان تهوری: اعمال نظارت استصوابی و رد صلاحیت گسترده کاندیداها، سبب شده تا فاصله میان نمایندگان نهادهای انتخابی کشور، به لحاظ فکری و عملی، با خواست و مطالبه اکثریت جامعه ایرانی بسیار زیاد باشد. سیاست دستگاه حاکم، سبب شده تا تک صدایی غریبی در حکومت حاکم شود. ولی در عین حال استثناهایی همیشه هستند که به درون سیستم راه می یابند و صدای مردم می شوند، هرچند صدایشان کم رمق است. حال پرسش این است که چرا تک مضراب های سمفونی سکوت، ریتم موسیقی جاری را تغییر نمی دهد؟ فقدان توازن قدرت میان نهادهای انتخابی و انتصابی، همچون سدی در برابر هرگونه تحول و تغییر،‌ نظام سیاسی ایران را به سوی استبداد سوق داده و به رغم تلاش های گسترده نیروهای تحول خواه، هنوز تغییر قابل توجهی در حکومت ایجاد نشده است. اگرچه نمی توان تردید کرد که نوک پیکان انتقادات متوجه، مدونین قانون اساسی است که قدرت مانور نهادهای انتخابی را بسیار محدود کرده اند، ولی حتی اگر همه ایرادات را متوجه قانون اساسی بدانیم، باز نمی توان نسبت به نقش و اثر گذاری شهروندان و جریان های سیاسی بر وضع موجود بی تفاوت باشیم.

شورای نگهبان کوشیده، از ورود نیروهای غیرهمسو به پارلمان ایران و دیگر نهادهای انتخابی، جلوگیری کند و تا حدود زیادی هم در این عرصه موفق عمل کرده، ولی در هر دوره از مجلس، نمایندگانی بوده اند که از تیغ نظارت استصوابی جان سالم به در برده و اتفاقا با اقبال مردم هم روبرو شده و به مجلس راه یافته اند. در همه ادوار مجلس همیشه نمایندگانی صریح الهجه و بی تفاوت به تابوهای حکومت ساخته وجود داشته است. از علی مطهری که در پناه نام پدر و نفوذ خانوادگی اش در حکومت،‌ از گزند قدرت در امان مانده،‌ که بگذریم، بقیه صداها با توسل به قوه قهریه حکومت خاموش شده و هنوز مجلس دهم به پایان شش ماهگی خود نرسیده، قوه قضاییه برای خاموش کردن صدای جدید مجلس خیز برداشته است. محمود صادقی نماینده تهران که در شش ماه گذشته با نطق ها و تذکرات صریح و بدون لکنت زبان، توانسته صدای مردم باشد، به دادگاه احضار شده و فرجام پرونده اش روشن نیست. قوه قضاییه در احضار صادقی، به قانون نظارت بر عملکرد نمایندگان مجلس نیز اعتنایی نکرده و با صدور حکم جلب، قبل از تصمیم هیات نظارت بر عملکرد نمایندگان در پی بازداشت نماینده تهران برآمده است.

پرواضح است که معدود نمایندگان صریح الهجه، ممکن است حیات خلوت‌های حکومت را خراب، خواب‌های آسوده و فسادهای جاری را با چالش هایی مواجه کنند ولی نمی توانند تحول آفرین باشد. برای تحول آفرینی ما نیازمند تبدیل شدن صداهای جسته گریخته به ریتم اصلی موسیقی‌ای هستیم، که برای زندگی مان می نوازند.

این مهم چگونه تحقق یافتنی است؟

محمود صادقی در تداوم نطق‌ها،‌ مصاحبه‌ها و تذکرات انتقادی اش در تاریخ ۲۴ آبان ماه در صحن علنی مجلس با طرح این پرسش از وزیر اقتصاد که چرا وجوه دولتی به حساب شخصی رئیس قوه قضاییه واریز می شود؟ پرده از فسادی ریشه دار در دستگاه قضایی برداشت و خواستار شفاف سازی شد. او پیش از این در پی دستگیری یاشار سلطانی مدیر و سردبیر  وب سایت معماری نیوز که به دلیل افشای فساد مالی گسترده در شهرداری تهران به زندان افتاده بود، مصرانه خواستار آزادی او شده و در ۱۵ مهرماه در پستی در شبکه تویتر عدم پذیرش وثیقه ۲۰۰ میلیونی سلطانی را تلاش قوه قضاییه، برای سرپوش گذاشتن بر فساد شهرداری دانسته بود.

۹ روز بعد از طرح سوال محمود صادقی در صحن علنی مجلس نسبت به حساب های شخصی رئیس قوه قضاییه، صادق لاریجانی به این سوال واکنش نشان داد و آن را تهمت نماینده مجلس به رئیس قوه قضاییه خواند و ساعتی پس از واکنش صادق لاریجانی، محمد علی وکیلی عضو هیات رئیسه مجلس از احضار محمود صادقی به دادستانی در ارتباط با پرونده یاشار سلطانی خبر داد. با واکنش صادق لاریجانی و تهمت خواندن اظهارات صادقی سخت می توان پذیرفت که این احضار بی ارتباط با سوال مطرح شده در صحن علنی باشد ولی حتی اگر چنین باشد این احضار خلاف نص صریح قانون اساسی و نقض اصل مصونیت قضایی نمایندگان مجلس است.

فارغ از غیر قانونی بودن احضار نماینده مجلس به دلیل اظهاراتی که در راستای ایفای وظیفه نمایندگی صورت گرفته، پرسش این است که چگونه می توان مانع خاموش کردن صدای صادقی و ایجاد ذوق تولد صداهای جدید در مجلس باشیم؟

پاسخ این پرسش در یک کلمه خلاصه می شود، «قدرت مردم»! نمایندگان نهادهای انتخابی،‌ با قدرت مردم روی کار می آیند. در نظام های دموکراتیک، هیچ قدرتی، فرای رای و نظر مردم وجود ندارد و همه در برابر رای مردم خاضع اند، ولی در نظام های غیر دموکراتیک یا شبه دموکراتیک، رای مردم بیشتر تزئینی و نمایشی است. لذا نمایندگان نهادهای انتخابی بدون حمایت و پشتیبانی مردم، قادر به انجام وظایف نمایندگی نیستند، چراکه قدرت متوازن نیست و معمولا در نزاع ها، حکومت به دلیل برخورداری از قوه قهریه، زورش به نهادهای انتخابی می چربد. توازن قدرت در چنین نظام هایی با به صحنه آمدن «قدرت مردم» محقق می شود. مردم با حمایت از نیروهای موثر خود در درون نهادهای انتخابی می توانند میزان اثرگذاری خود بر روند تحولات اجتماعی-سیاسی را بالا ببرند چراکه در این شرایط است که خاموش کردن چنین صداهایی برای حکومت دشوار و زمینه ساز تولد صداهای جدید می شود. از این منظر اگر ما امروز بتوانیم با حمایت از محمود صادقی به هر شکل ممکن، صدای او را در مجلس رساتر کنیم، می توانیم امیدوار باشیم که تعداد صداهای رساتر در مجلس و دیگر نهادهای انتخابی هر روز بیشتر شود. در غیر اینصورت، عمر مجلس دهم هم به سر می رسد بی آنکه موتور تحول، جامعه را گامی به پیش رانده باشد.