درصحن-شوراها: معلولیت در جامعه‌ای مثل ایران چگونه فهم می‌شود؟ معلولیت در همه جای جهان به یک شکل درک نمی‌شود، گیریم که امواج جنبش افراد دارای معلولیت، در این دهه‌های اخیر تا جامعه‌های در حال توسعه و توسعه‌نیافته نیز رسیده باشد، اما آیا واقعا مفهوم معلولیت در ایران همانندی می‌کند با تصوری که از این مفهوم در جهان توسعه‌یافته وجود دارد؟

چندی پیش تصویری در شبکه‌های اجتماعی دست به دست شد که بخشی از واقعیت را نمایان می‌سازد. تصویر مربوط به نمایشگاه صنایع دستی افراد دارای معلولیت بود در یکی از شهرهای ایران که دقیقا معلوم نیست کجاست، اما همان در شکسته‌ای که روی پله‌ها نقش سطح شیب‌دار را بازی می‌کند، گواهی‌ست بر وضعیت افراد دارای معلولیت در ایران، اقلیتی که همواره به شکلی انکارناپذیر نادیده گرفته شده‌ بودند تا این سال‌‌های اخیر که تغییراتی دیده می‌شود، هر چند کند و آهسته و گاه غیرموثر مثل همان در شکسته روی پله‌ها.

یک و نیم دهه پس از تصویب قانون

ماده ۲ “قانون جامع حمایت از معلولان” انواع سازمان‌ها و ارگان‌ها را موظف می‌کند به مناسب‌سازی اماکن عمومی و ساختمان‌ها برای افراد دارای معلولیت. از شهرداری گرفته تا سازمان بهزیستی و وزارتخانه‌ها، همه و همه به این ماده قانونی ربط پیدا می‌کنند و در این ماجرا برایشان نقشی تعریف شده است، مثلا شهرداری‌ها نباید برای آن دسته از ساختمان‌ها یا اماکن عمومی و معابری که بدون در نظر گرفتن نیازهای افراد دارای معلولیت ساخته می‌شوند، پروانه ساخت یا پایان کار صادر کنند (تبصره ۲ همین ماده) و سازمان بهزیستی هم باید بر این امر نظارت داشته باشد (تبصره ۳).

اما این قانون که اوایل دهه ۱۳۸۰ به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید، هنوز اجرایی نشده و با این که در این میان چند تا دولت آمده‌اند و رفته‌اند، کماکان این قانون بین مجلس و دولت و شورای نگهبان دست به دست می‌شود.

در این حال همچنان شماری از ساختمان‌ها و اماکن شهری جوری ساخته می‌شوند که انگار آدم‌ها، همه و برای همیشه شرایط جسمی مشابهی دارند و هیچ کسی نیاز ندارد که مثلا با ویلچر از در خانه بیرون بیاید و از معابر و خیابان‌ها عبور کند و خلاصه کلام این که زندگی کند مثل همه انسان‌هایی که بی‌نیاز از ویلچر هستند.

اواخر مهر ماه رئیس کمیسیون سلامت، محیط زیست و خدمات شهری شورای شهر تهران صدای اعتراض اش بلند شد که نه شهرداری و نه هیچ یک از نهادهای دولتی به وظایف قانونی خودشان در رابطه با مناسب‌سازی معابر و اماکن شهری عمل نکرده‌اند و «فضا برای تردد معلولان در شهر مناسب نیست». رحمت‌الله حافظی از مدیریت شهری دراین‌باره انتقاد کرد و گفت: «معتقدم عدم مناسب سازی محیط شهری برای تردد آزادانه معلولان به دلیل از هم گسیختگی مدیریت شهری و نبود مدیریت یکپارچه شهری است».  

شوراهای شهر به عنوان نهاد ناظر بر شهرداری و خدمات شهری می‌توانند در این میان فعالانه‌تر عمل کنند، به‌ویژه آن‌که چهره‌هایی از جامعه معلولان نیز در شهرهای مختلف به عضویت آن انتخاب شده‌اند.

نگین حسینی، روزنامه‌نگار و فعال حقوق افراد دارای معلولیت، در این خصوص به «درصحن» می گوید: «باید دید که اعضای شوراهای شهر تا چه حد دغدغه مسائل مربوط به معلولیت را دارند و اساسا تا چه اندازه با این مقوله درگیر بوده‌اند. به‌طور مشخص شورای شهر تهران تا حالا چندین عضو داشته که خود دارای معلولیت هستند. محمود خسروی‌وفا اولین آنها بود که در شوراهای دوم انتخاب شد، چهره‌ای که اکنون رئیس کمیته پارالمپیک ایران و رئیس فدراسیون ورزش‌های جانبازان و معلولان است و بر اثر جنگ دچار معلولیت شده. زمانی که آقای خسروی‌وفا در شورای شهر بود، به مناسبت‌های مختلف بر مسئله معلولیت و نیازهای افراد دارای معلولیت در شهر تاکید می‌شد. وجه مهم ماجرا این است که وقتی در جلسات و نشست‌های عمومی، مدام مسئله‌ای طرح می‌شود، حساسیت مردم به آن بیشتر خواهد شد. در دوره‌ چهارم، مجتبی شاکری و علی صابری هم به عضویت شورای شهر تهران انتخاب شدند که هر دو نابینا هستند. حضور چنین افرادی در این جایگاه‌ها بار فرهنگی مثبتی دارد. اما مسئله دستاوردهای شوراهای شهر برای معلولان بحث دیگری‌ست که به ساز و کار شوراها و قدرت آنها مربوط می‌شود.»

شهری که باید دسترسی‌پذیر باشد

شورای شهر تهران در دوره چهارم لااقل شاهد یک اتفاق در این زمینه بود و آن تشکیل کارگروه ویژه معلولین در این شورا است که شعار “شهر دسترسی‌پذیر” را سرلوحه کار خود قرار داده. نگین حسینی با اشاره به این اتفاق تاکید دارد که چنین کارگروهی لازم بود در وهله اول به اماکنی بپردازد که برای افراد دارای معلولیت ناامن هستند، جایی مثل متروی تهران: «متروی تهران برای معلولان اصلا امن نیست. چند سال قبل خانم هما بدر، شهروند نابینا، در چاله متروی تهران سقوط کرد و قطار از روی او رد شد. این تراژدی می‌توانست مبدایی برای حرکت اصلاحی ما باشد، اما چنین نشد. هنوز این مترو امن نیست و خیلی از ایستگاه‌های آن نیز امکان دسترسی برای معلولان ندارد. کارگروه ویژه معلولین اول باید به مسئله متروها می‌پرداخت…»

اغلب شهرهای ایران در این سال‌ها البته تکان‌هایی هم خورده‌اند. این همه بحث گاه به نتایجی مثبت منجر شده که نشان از پاگرفتن جنبش اجتماعی افراد دارای معلولیت در کشور دارد. “بانک اطلاعاتی مناسب‌سازی” که با تلاش‌های مدافعان حقوق افراد دارای معلولیت در ایران شکل گرفته، اسامی و مشخصات شماری از اماکن عمومی مناسب‌سازی‌شده را گردآورده، هر چند که بیشتر آنها در پایتخت متمرکز شده‌اند، مثل مراکز خرید توچال، مگامال اکباتان، کوه نور و پارک‌های گفت‌وگو، آب و آتش، ملت و باغ ایرانیان. این بانک اطلاعاتی مثلا نشان می‌دهد که کدام ایستگاه‌های مترو در تهران برای افراد دارای معلولیت مناسب‌سازی شده‌اند (۱۶ ایستگاه از ۷۷ ایستگاه).

وقتی اوضاع «خاکستری» است

مانی رضوی‌زاده، مدیر پروژه بانک اطلاعاتی مناسب‌سازی، به “درصحن” می‌گوید: «اگر قرار باشد امروز را مثلا با ۱۰ یا ۲۰ سال قبل مقایسه کنیم تا ببینیم که شرایط بهتر شده یا نه، باید بگویم که بله، مسلما بهتر شده، هر چند این تغییرات در خیلی موارد اندک بوده و نمی‌توانسته راضی‌کننده باشد، اما کتمان نمی‌شود کرد که حرکت اجتماعی در رابطه با معلولان به طور عام و حوزه دسترسی‌پذیری به‌طور خاص رو به جلو بوده است. در این چهار پنج سال چند تحول رخ داده که مهم‌ترین آنها مصوبه سال گذشته دولت بود. این مصوبه بندهای زیادی در حوزه حقوق افراد دارای معلولیت دارد از جمله مسئله آموزش و پرورش و درمان. اما موردی که می‌خواهم به آن اشاره کنم، تاکیدی‌ست که این مصوبه بر فعالیت ستاد‌های مناسب‌سازی در همه استان‌های ایران دارد. این ستادها قبلا هم بوده‌اند اما حالا می‌توانند موثرتر عمل کنند چرا که دیگر مصوبه هیات وزیران پشت آنهاست.»

مانی خود دارای معلولیت حرکتی‌ست و از ویلچر استفاده می‌کند. خب، مانی تجربه روزانه تو چگونه است؟ آیا اوضاع در این سال‌ها ساده شده و به اماکن عمومی دسترسی راحت‌تری داری؟

«نه. با این که من در پایتخت هستم و بیشترین امکانات در پایتخت وجود دارد، اما مسلما برایم راحت نیست. صفر هم نیست. اغلب فروشگاه‌ها و مراکز خرید بزرگی که این چند سال اخیر ساخته شده‌اند، استاندارد هستند. اگر معابر را در نظر بگیریم، می‌بینیم که خیلی از معابر اصلی شهر بازسازی و دسترس‌پذیر شده‌اند، هر چند که استانداردها خیلی وقت‌ها کامل رعایت نشده. مثلا اختلاف سطح‌ها در بعضی از این معابر هنوز وجود دارد و محل اتصال خیابان و پیاده‌رو همسطح نیست. پیاده‌روها و معابر فرعی البته هنوز چاله چوله زیاد دارند و دسترسی به آنها دشوار است، اما در معابر و گذرگاه‌های اصلی اوضاع دسترسی به مراتب بهتر شده. مثلا تردد در پارک‌های محلی برای افراد دارای معلولیت هنوز سخت است. این طرف و آن طرفشان زنجیر وجود دارد، اما پارک‌های بزرگ مناسب‌سازی شده‌اند… می‌توانم بگویم که اوضاع نه سیاه است و نه سفید. خاکستری‌ست. »

اما برای عبور از این وضعیت خاکستری چه باید کرد؟ در حقیقت این ضرورتی‌ست که نگاه ما را به مفهوم معلولیت تغییر می‌دهد؛ برطرف کردن موانع محیطی برای حضور موثر و مشارکت افراد دارای معلولیت در اجتماع. آن وقت است که معلولیت را نه مفهومی منفی و نه یک ویژگی محدودکننده می‌دانیم، بلکه آن را شکلی دیگر از بودن می‌پنداریم.