در صحن: اظهارات عبدالرضا رحانی فضلی، وزیر کشور در خصوص تاثیر پولهای کثیف بر انتخابات و عقب نشینی او در برابر مجلس کماکان با واکنش های متفاوتی از سوی سیاسیون و روزنامه نگاران روبرو است. فرامرز سیدآقایی روزنامه نگار باسابقه روزنامه ایران در صفحه شخصی خود در فیس بوک در مطلبی با عنوان وزیر کشور اگر ترسیده باشه، معصیت نکرده، نوشته است:
اگر این عبدالرضا(رحمانی فضلی) از سرنوشت آن عبدالرضا(دکتر سودبخش) درس گرفته باشد، انتقادی به او وارد نیست(سودبخش، پزشک کهریزک که حاضر نشد شهادت دروغ درباره مننژیت بدهد و جلوی مطبش ترور شد).
رحمانی فضلی. وزیر دولت روحانی. تو بد موقعیتی گیر کرده. وقتی دست روی منافع باندهای سیاسی خطرناک بگذارید هر اتفاقی ممکن است برایتان بیفتد. وقتی اسم باند می آید یاد باند دزدی و زورگیری نیفتید که چارتا جوان پیزوری راه می اندازند. باندهای سیاسی خطرناکند. یکیشان با داشتن سوابق طولانی ترور و کشتار بیخ گوش خودمان راست راست راه می رود و ادعای ارث هم دارد.
باندهای سیاسی سیستماتیک می دزدند، سیستماتیک سر به نیست می کنند و آن را عادی و مرگ را حق مقتول و مجازات الهیش نشان می دهند. معاون وزیر صنعت را ترور می کنند و می گویند با زن یک نفر ارتباط داشته؛ حالا تو بیا ثابت کن. ضربه رسانه ای، همان اول کار مقتول را نابود می کند بعدش هم دیگر کسی به فکر او نیست.
هنوز هیچکس نمی داند چرا رحمانی فضلی حرف خود را پس گرفت. مهربانتر و بیچاره تر از رسانه ها البته پیدا نمی شود. حمله سیستماتیک تمام ارکان گذشته و حال نظام سیاسی کشور به رسانه ها، امری عادی و نهادینه شده است و رحمانی هم در ناخودآگاه خویش دیواری کوتاهتر از این نمی یابد اما آیا کسی از چرایی و پشت پرده حرف پس گرفتن رحمانی فضلی اطلاع دارد؟ به نظر من این شخصیت سیاسی(عبدالرضا رحمانی فضلی) در لباس وزیر دولت یازدهم همین که تا به حال زنده مانده است، جای شکر دارد. او شخصیت مهمی است. او رئیس دیوان محاسبات کشور بوده است. وزیر کشور روحانی یک بمب اطلاعاتی علیه باندهای فساد و دولت نهم و دهم است. چه کسی می داند؟ شاید او را در خفا تهدید کرده باشند. می کشیمت، بچه ات را می دزدیم و… .
نزدیک انتخاباتیم و تشنگان قدرت و گرسنگان تداوم قدرتِ در حال زوال(که پولهای کلانی در 8 سال سیاه 84 تا 92 کنار گذاشته اند) برای رسیدن به هدف انتخاباتی خود این استعداد را دارند که دست به هر کاری بزنند.
سال 86 بود. رحمانی فضلی حرف میلیاردها دلار را زده است. من در وبلاگم یک جمله درباره اختلاس 500 میلیون تومانی در روزنامه ایران نوشته بودم. مقام اول روزنامه و مشاورش مرا خواستند و اعتراض که چرت و پرت نوشتی. گفتم اگر دوست دارید تصویر مدرکش را هم منتشر کنم تا چرت و پرتم تکمیل شود. یک جمله گفتند و خواستند نوشته ام را از وبلاگ حذف کنم و کردم. گفتند: “تو دلت برای پسر تیزهوشت نمی سوزه که یه روز از مدرسه خونه نیاد و جنازه ش رو تو بیابون پیدا کنن؟”
همان پسرم را دو سال بعد به جرم عقاید پدرش از تحصیل در دانشگاه تهران محروم و به دانشگاه احمدی نژاد پرور علم و صنعت سوت کردند(برای اطلاع دکتر ظریف: من روزنامه نگاری هستم که به جرم عقایدم فقط زندانی نشدم وگرنه همه چیز شدم؛ تهدید، بیکار، تعقیب، اخراج و…)
رحمانی فضلی اگر از ترس حرفش را پس گرفته باشد و رسانه ها را زیر سوال برده باشد من به او حق می دهم؛ البته فقط اگر از ترس باشد.