در صحن: ایران پسا تحریم، عنوان جالبی برای تحلیل گران، جامعه شناسان و سیاستمداران است تا فردای ایران را به تصویر بکشند. پاسخ به پرسش های متعدد در ابعاد مختلف فرهنگی، سیاسی و اقتصادی ایران پسا تحریم، حجم گسترده ای از فضای تحلیلی رسانه ها را به خود اختصاص داده است. اگرچه بیشتر این تحلیل ها متوجه مسایل اقتصادی ایران پسا تحریم است ولی بدون شک، بازار و اقتصاد تنها بخش اثر پذیر سیاست های خارجی دولت نیستند. بدون شک دوران پسا تحریم، ایرانی متفاوت با ایران گرفتار در بندهای تحریم، به منصه ظهور می رساند و در این بین پروژه دموکراتیزاسیون که سالهاست مورد توجه نهادهای مدنی و سیاسی قرار داشته، شکل و فرمی متفاوت پیدا خواهد کرد.

«انتخابات آزاد» از جمله پروژه های جامعه مدنی است که مدتهاست از سوی نخبگان سیاسی ایران مطرح و دنبال شده است. پیش از این بارها در خصوص موانع انتخابات آزاد، سالم و عادلانه صحبت شده است. در صحن در گفتگویی با مهندس حسن شریعتمداری، از فعالان سیاسی خارج کشور که کوششی وسیع در حوزه انتخابات آزاد داشته و دارد کوشیده است به این پرسش کلیدی پاسخ دهد که پروژه انتخابات آزاد در ایران پسا تحریم، چه سرنوشتی پیدا می کند؟ گشایش سیاسی و اقتصادی در روابط بین ایران و جامعه جهانی چه اثراتی بر اجرای انتخابات آزاد در ایران خواهد داشت؟

حسن شریعتمداری محقق، فعال سیاسی و پسر آیت الله العظمی شریعتمداری، از جدی ترین مدافعان و مروجان اندیشه انتخابات آزاد است. او دانش آموخته فیزیک در دانشگاه صنعتی شریف و دانش آموخته حقوق در دانشگاه تهران است. او مدتی در حوزه علمیه قم در رشته الهیات و فلسفه تحصیل کرده و با فقه اسلامی آشناست.

بین سال‌های ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۸ او مدیر بیمارستان سهامیه در قم، رئیس بخش انتشارات بنیاد علمی‌ پدرش و سردبیر مجلات کودکان و نوجوانان به نام‌های”پیام شادی” و” نسل نو” بود. کمی‌ قبل از انقلاب، شریعتمداری حزب جمهوری مردم مسلمان را بنیان نهاد. این جنبش اعتقاد داشت که دین از سیاست باید جدا باشد و همیشه مواضع خود را علیه بنیان نهادن ولایت فقیه اعلام می‌‌کرد. پس از انقلاب در سال ۱۳۵۸ این جنبش با سرکوب نیروهای سپاه و بسیج مواجه شد که پس از آن شریعتمداری ایران را ترک کرد‌‌. در سال ۱۳۶۲ با پیوند گروه‌های ملی‌ و چپ، شریعتمداری حزب «جمهوری خواهان ملی‌ ایران» را بنیان می‌‌نهد- ائتلاف چپ میانه که در تلاش برای متحد کردن نیروهای سکولار زیر یک چتر سیاسی بود. او در سال ۱۳۸۳ با همراهی دیگر رهبران سیاسی سکولار مخالف، اتحادیه جمهوری خواهان را ایجاد می کند. او در این مصاحبه بر نقش جامعه مدنی در پیشبرد انتخابات آزاد در ایران پساتحریم تاکید دارد و نیم نگاهی نیز به عملکرد دولت و شخص حسن روحانی دارد. مصاحبه درصحن با مهندس حسن شریعتمداری را می خوانید:

 

  • به نظر می رسد با اتفاقی که در سنای امریکا رخ داد دیگر می توان گفت ایران وارد دوران پسا تحریم شده است. به نظر شما توافق هسته ای و نزدیک شدن ایران به غرب، چه تاثیری بر پروژه ای که سالهاست روی آن متمرکزید، «انتخابات آزاد» خواهد گذاشت؟ این توافقنامه فاصله ما را با بوجود آمدن شرایط برگزاری انتخابات آزاد، کوتاه تر می کند یا زیادتر؟

فکر می کنم فضای پسا تحریم را باید به کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت تقسیم کرد. در کوتاه و میان مدت به نظرمن این توافقنامه نمی تواند بر توازن قدرت میان نیروهای سیاسی داخل حکومت چندان اثر گذار باشد. یعنی آثارش اینقدر سریع نیست که بگوییم توازن قدرت را به نفع جریان اقتدارگرا یا جریانی که ممکن است میل به گشایش سیاسی داشته باشد بنحو تعیین کننده ای تغییر می دهد. اظهارات اخیر آقای خامنه ای هم نشان می دهد که ایشان تصمیم اش بر این است که کماکان در جبهه اقتدارگرایان باقی بماند و از اصلاح طلبان و اعتدال گرایان استفاده ابزاری کند.

بنابراین حل مساله اتمی به نظرم در کوتاه مدت لزوما به گشایش فضای سیاسی منجر نمی شود بلکه این مهم، تلاش و کوشش فعالان جامعه مدنی را می طلبد. برای تحقق انتخابات آزاد دواتفاق مهم باید رخ دهد: اول آزاد سازی انتخابات و دوم انجام انتخابات آزاد.

با توجه به قانون اساسی موجود، انجام یک انتخابات آزاد منطبق با استانداردهای بین المللی که در کنوانسیون حقوق مدنی و سیاسی و کنوانسیون بین المجالس آمده، وجود ندارد. ولی آزاد سازی انتخابات برای گذار به دموکراسی، یک پروژه ای است که اگر بخش هایی از نظام نیزمنفعتی در آن متوجه خود ببینند به آن تن می دهند. این اتفاق اعلب در شرایطی رخ می دهد که نشاط سیاسی ای در جامعه وجود داشته باشد که آنها حاضر باشند روی این نشاط و تحرک سیاسی موجود در بدنه جامعه، سرمایه گذاری کنند، تا تعادل قوا را به نفع خودشان تغییر دهند. ویا چنان حرکت وسیعی در جامعه بوجود آمده باشد که آنان گریزی جز پیوستن به این حرکت نداشته باشند ..در چنین حالتی می توان به سمت آزاد سازی انتخابات حرکت کرد. در واقع نتیجه آزاد سازی انتخابات می تواند انجام انتخابات آزاد یا رفراندومی برای گذار به دموکراسی باشد.

  • شما برای تحقق انتخابات آزاد بر نقش جامعه مدنی اصرار دارید، با توجه به موانع موجود، فعالیت جامعه مدنی در دوران پسا تحریم از چه جنسی باید باشد؟

برای آزاد سازی انتخابات، ما نیازمند انجام یک سری فعالیت های فرهنگی هستیم تا جامعه مدنی چهره ترک خورده دشمنی با غرب وستیز با معیارهای دموکراتیک اخذ شده از آن را کم رنگ کند. به این معنا که اثر بخشی دشمن فرضی که می تواند مردم را حول و حوش ولی فقیه جع کند و عامل وحدت بخش اقتدارگرایان است را کم کند. از سوی دیگر این فعالیت های فرهنگی، فعالیت هایی است که سبب می شود پذیرش نرم های انتخابات آزاد در جامعه با اشتیاق بیشتری دنبال شود.

یک سری فعالیت خاص انتخابات آزاد هم باید انجام شود، که بتواند خواست انتخابات آزاد را چه در انتخابات های سیاسی (انتخابات ریاست جمهوری و انتخابات مجلس و باشک وتردید زیادانتخابات مجلس خبرگان، انتخابات خبرگان را با شک زیاد بیان می کنم چون مجلس خبرگان اصولا نهادی دموکراتیک نیست و در تضاد با اصول دموکراسی است.) و چه در انتخابات های صنفی و مدنی مطرح و پیگیری کند. طبعا می توان از انتخابات صنفی و مدنی شروع کرد مثلا انتخابات کانون وکلا، خانه سینما، خانه کارگر و … به صورت آزاد برگزار شود تا از آنجا بتوان پروژه انتخابات آزاد را به انتخابات های سیاسی سوق داد.

نظام توتالیترهمواره می کوشد کنترل جامعه مدنی را در اختیار گیرد لذا تلاش می کند افراد خود را در انتخابات های مدنی، نامزد و پیروز کند. مقابله جامعه مدنی با چنین اعمال نفوذ هایی، مقدمه ای است برای آزاد سازی نهادهای جامعه مدنی. از سوی دیگر، جامعه مدنی در این پروژه با طرح مطالبات بصورت شفاف و تبدیل آن به برنامه سیاسی، باید تلاش کند که از آزادی احزاب، آزادی زندانیان سیاسی، آزادی رسانه های جمعی و…… برخوردار شود.

نکته مهم این است که حکومت برای اینکه توازن قدرت را به نفع خودش حفظ کند، می کوشد از اهرم هایی همچون نظارت استصوابی استفاده کند. یعنی یکبار با دستچین کردن سیاسیون و اعمال نظارت استصوابی جامعه را از داشتن نامزدان متکثر محروم می کند و در گام دوم با مهندسی انتخابات می کوشد نامزد مورد تایید را از صندوق بیرون آورد. یعنی اول با اهرم قانونی، نظارت استصوابی را اعمال و بسیاری از نیروها را حذف می کند و در مرحله بعد با مهندسی انتخابات، رقابت حداقلی را هم از بین می برد. بنابراین ضروری ترین اقدام این است که اهرم نظارت استصوابی را از دسترس ولی فقیه خارج کنیم. از سوی دیگر باید مراقب بود با حذف نظارت استصوابی، نظارت و اجرا هر دو در اختیار وزارت کشور نیافتد واین بار دولت برسرکار همان کارهای قبلی شو.رای نگهبان را در پوشش جدیدی خود انجام ندهد..

برای اعمال نظارت بر انتخابات باید نهادی مستقل و مردم نهاد بوجود آید که بتواند تمام مراحل انتخابات را رصد کند و گزارش دهد. اگر جامعه مدنی قدرت انجام این مهم را پیدا کند، مقدمه برگزاری انتخابات آزاد مهیا شده است.

  • شما در بخش اول صحبت هایتان، فضای پسا تحریم را به کوتاه، میان و بلند مدت تقسیم و شرایط را در کوتاه و میان مدت توضیح دادید. در بلند مدت فکر می کنید ایران پسا تحریم در حوزه سیاسی به کدام سو خواهد رفت؟

آنچه پیش آمده در دراز مدت می تواند نقطه عطفی برای تغییر نظام باشد. یک نظام توتالیتری که می کوشید به نام اسلام، پرچمدار مقابله با استکبار و خط شکن مبارزه با امریکا و امپریالیسم غرب باشد، ماههاست که نمایندگان اش دور میز مذاکره با نمایندگان امریکا نشسته اند. بنابراین دوران پسا تحریم، دوران شکسته شدن این هژمونی است. یعنی حکومت مجبور شد برای حفظ اقتدار آن شعارها را کنار بگذارد و روبروی نماینده امریکا به مذاکره بنشیند. بعبارتی آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت.

لذا از این پس می توان امیدوار بود که با یک نظام نسبتا به هنجارتری روبرو باشیم. به هر صورت دیگر انقلابیون منطقه وحتی بسیاری ازخودیهای نظام به ایران بعنوان پرچمدار مبارزه با امریکا نگاه نمی کنند. حال در آینده یا حکومت می رود به سمت یک دیکتاتوری کلاسیک دینی مثل عربستان که رابطه خوبی هم با امریکا دارد و از ژست انقلابی اش بیرون می اید. یا آنگونه که اصلاح طلبان می خواهند می رود به سمت گشایش کنترل شده نسبی، با رعایت اصول نیم بند دموکراتیک و یا آنگونه که کوشندگان دموکراسی می خواهند به گذار به دموکراسی بی اما واگر تن خواهد داد. اینها حالاتی است که امکان وقوع دارد و گذشت زمان نشان می دهد که در کدام مسیر به پیش می رویم.

البته اینها نکاتی است که در تحلیل به دست می اید ولی همیشه اتفاقات آن چیزی نیست که در تحلیل می گنجد. اتفاقات پیش بینی نشده ای جون شورش اجتماعی، تهاجم خارجی و … ممکن است فضای حرکت های اجتماعی را کاملا تغییر دهد.

  • یکی از امکان هایی که برای تحقق ایده انتخابات آزاد بارها از سوی شما و دوستانتان مطرح شده، تلاش برای ایجاد شکاف درون حاکمیت و کمک به پروسه ریزش نیروهای درون حکومتی است. حال آنکه به نظر می رسد توافق هسته ای شکاف درون حکومت که در دولت قبل به اوج رسیده بود را تا حدودی ترمیم می کند چراکه خروج از انزوا و نزدیکی به غرب، ناخودآگاه به اقتدار قدرت مرکزی می افزاید. اگر از این منظر به ایران پسا تحریم نگاه کنیم، فرجام انتخابات آزاد را چه می بینید؟

بلوک قدرت در ایران را باید به سه دسته تقسیم کرد. دسته اول کسانی هستند که با چنگ و دندان در حال محافظت از این نظام هستند. اینها بود و نبودشان به بود و نبود این نظام گره خورده است. در ایران پسا تحریم این گروه شانس زیادی ندارند. گروه دوم کسانی هستند که فکر می کنند با تداوم وضع موجود کلیت نظام در خطر است لذا می کوشند با گشایش کنترل شده، ضمن توسعه پایگاه اجتماعی شان، شانس حفظ قدرت را افزایش دهند. لذا هم در حوزه سیاسی می کوشند بصورت کنترل شده گشایشی ایجاد کنند و هم درحوزه اقتصادی در تلاش اند تا دامنه نفوذ بخش خصوصی را بصورت مهار شده توسعه دهند. گروه سوم هم کسانی هستند که منتظرند ببینند کدام گروه پیروز می شود تا به آن بپیوندد.

باید ببینیم کدامیک از این دوگروه مقهور دیگری می شود. برای مثال وقتی خامنه ای می گوید نظارت استصوابی باید تداوم داشته باشد، واکنش حسن روحانی چیست؟ آیا حسن روحانی فکر می کند چون به مردم پالس هایی داده که با نظارت استصوابی مخالف است به یارگیری اجتماعی می اندیشد یا او می اید و می گوید ما نظر آقای خامنه ای را قبول داریم و یا با عقب گردی محسوس از نظارت استصوابی دفاع می کند. هنوز زود است بگوئیم که حسن روحانی بعنوان یکی از برجسته ترین چهره های گروه دوم، روی یارگیری اجتماعی حساب ویژه ای باز کرده است.اما اگر این تحلیل درست باشد و مواجه شویم با اینکه حسن روحانی، یارگیری اجتماعی را به یارگیری سیاسی در بلوک قدرت ترجیح داده باشد، انگاه می توان گفت دموکراتیزاسیون از بالا شروع شده است. در چنین حالتی می توان دریافت که روحانی روی نشاط سیاسی و تحرک اجتماعی سرمایه گذاری کرده و با کمک مردم می کوشد پروسه دموکراتیزاسیون از بالا را به پیش ببرد. موقعی این سرمایه گذاری برای دموکراتیزاسیون از بالا انجام می شود که آنها حس کنند که اگر گام پیش بگذارند مردم به آنها می پیوندند یا اینقدر فشار اجتماعی را زیاد ببینند که حس کنند راهی جز این ندارند. ولی در حال حاضر جامعه مدنی در شک و تردید است و فکر نمی کنم در دوره فعلی انتخابات جز شعارهایی از سوی روحانی و یاران شان که حتی به اندازه دوره موسوی شفاف باشد و به پیش برود. فعلا ترجیح می دهم قضاوتی نکنم تا ببینیم روحانی چقدر شجاعت و شهامت دارد.

 

  • در شرایط آشتی ایران و غرب به نظرتان، امکان اعمال نظارت بین المللی بر انتخابات افزایش نمی یابد؟ آیا می توان به این اتفاق بعنوان یک راه حل برای برخورداری از انتخابات آزاد نگاه کرد؟

دور از ذهن نیست که فشار جامعه بین المللی و جامعه مدنی چنین خواستی را تحمیل کند. اما باید در نظر داشت که این تنها اهرمی نیست که می تواند زمینه ساز برگزاری انتخابات آزاد شود. چراکه نظارت بین المللی حتی در صورت تحقق، هیچ اعمال نفوذی برای تضمین آزادی انتخابات ندارد. نظارت بین المللی بیشتربرانجام یک انتخابات سالم موثر است نه یک انتخاباتی که سلامت وآزادی آن کلا مخدوش است. نظارت بین المللی بر مقدمات برگزاری انتخابات آزاد که خیلی مهم تر از مرحله شمارش آراء است هیچ اعمال نفوذی ندارد.

انتخابات آزاد انتخاباتی است که از زمانی که افراد تصمیم به کاندیداتوری می گیرند تا شمارش آراءو سبس تا اعلام قبولی پیروزی کاندیداها توسط رقبا ودولت، منطبق با استانداردهای انتخابات سالم-آزاد وعادلانه باشد .یعنی کاندیداها از حق فعالیت حزبی، حق برگزاری تجمعات، حق برخورداری از امکانات تبلیغی و مالی به شکل برابر و حق آزادی بیان برخوردار باشند. آزادی زندانیان سیاسی و استیفای حق انتخاب شدن و انتخاب کردن، اینها مقدمات انتخابات آزاد است. نظارت بین المللی نمی تواند این حقوق را استیفا کند بلکه این مهم تلاش جامعه مدنی را می طلبد.

من شخصا به هیچ تابویی برای نظارت بین المللی قائل نیستم اما در وضعیت موجود بیش از آنکه نظارت بین المللی را مفید بدانم، معتقدم ما به یک شورای مردمی غیر وابسته بحکومت برای نظارت بر انتخابات نیازمندیم که بر همه مراحل انتخابات نظارت داشته باشد و بتواند آزادانه به مردم گزارش دهد.

  • بعنوان آخرین سوال می خواهم بپرسم چه ارتباطی بین خروج از انزوا و انتخابات آزاد وجود دارد؟ آیا می توان به خروج از انزوا که به احتمال خیلی زیاد نتیجه ایران پساتحریم خواهد بود، بعنوان گشایشی برای تحقق ایده انتخابات آزاد به آن نگاه کرد؟

انتخابات آزاد باعث می شود پذیرش نظام های توتالیتر در جامعه بین المللی که بیشتر به خاطر تامین منافع اقتصادی دولت ها صورت می گیرد، به پذیرش احترام آمیز با حقوق برابر تغییر شکل دهد. یعنی حکومتی که انتخابات آزاد برگزار می کند در جامعه بین المللی بعنوان حکومتی دموکراتیک و پیشرفته مورد استقبال قرار می گیرد. چنین حکومتی است که مشروعیتی در سطح عالی دارد لذا با احترام بین المللی روبرو خواهد شد و مبادلاتش با جوامع توسعه یافته محدود به مناسبات اقتصادی و مالی نیست بلکه مبادله فرهنگی، سیاسی، تجاری و و دیپلماتیک با حقوق برابر دارد.

از سوی دیگر خروج از انزوا عقلا باید به بهترشدن وضعیت انتخابات منجر شود. اما هنوز چنین چشم اندازی در دولت ایران دیده نشده است. مدلی که دولت روحانی از دولتهای قبل به ارث برده و دارد آن را دنبال می کندبیشتر تمرکز به یک اقتصاد مدل چینی است به این معنا که می کوشد به صورت بسیار محتاطانه و برنامه ریزی شده دولتی، بخش خصوصی را در اقتصاد شریک کند. او البته میکوشد اندکی سهم بخش خصوصی را در سیاست واقتصاد فزونی ببخشد .چنین مدلی به گشایش بزرگی درصحنه اقتصادی و سیاسی منجر نمی شود.

گشایش احتیاط آمیزی که در دستور کار دولت روحانی قرار گرفته، از منظر استیفای حقوق شهروندی نیست بلکه رویکرد امنیتی این دولت چنین گشایشی را ناگزیر ساخته است. اگر نگاه کنید دولت در مناطق کمتر توسعه یافته و حاشیه نشین که داعش شانس یارگیری دارد،به منظور تفکیک مولفه دینی از مولفه ناسیونالیستی هویت خواهان اقوام ایرانی از موضع حس ناسیونالیستی وارد شده و گشایشی را اعمال کرده است مثل راه اندازی آموزش زبان کردی در کردستان. ولی در آذربایجان که چنین تهدیدی وجود ندارد خبری از گشایش سیاسی دیده نمی شود. یا از تهران جز اعدام و زندان، خبر دیگری شنیده نمی شود چون در تهران خطر امنیتی جدی وجود ندارد.

تا مادامیکه احساس خطر امنیتی زمینه ساز گشایش سیاسی است نه التزام به استیفای حقوق شهروندی، نمی توان امیدی به گذار به دموکراسی داشت. حسن روحانی اگر می خواهد در ایران پسا تحریم، پایه های قدرت اش را تقویت و گذار به دموکراسی را محقق سازد باید با تلاش برای احقاق حقوق شهروندی، پایگاه اجتماعی خود را در برابر اقتدارگرایان توسعه دهد در چنین حالتی می توان به تحقق ایده انتخابات آزاد امیدوار بود وگرنه خروج از انزوای بین المللی به خودی خود، کارگشا نیست.